پاییز، رنگِ عاشقانه‌ای‌ست که
در زیرِ پایِ تو آرام می‌رقصد
بارانِ نرمِ برگ‌ها بی‌وقفه
دورت، چو شعرِ ناب، نجوا می‌رقصد

هر گامِ تو نسیمِ تازه می‌روید
خورشید با تو در هوا می‌رقصد
وقتی نگاهت از افق برمی‌خیزد
دل در تنم، سبک‌چوِ ما می‌رقصد

ای جانِ من، در این خیابانِ خاموش
نامت به شوقِ بی‌صدا می‌رقصد
هر موجِ مهر تو که در دل می‌افتد
آرام همچو کهربا می‌رقصد

با من بمان؛ که عشق بی‌تو می‌میرد
بی‌تو نه برگ، نه صدا می‌رقصد
گر دستِ تو به دستِ من گره گیرد
پاییز، تا ابد، همین‌جا می‌رقصد

مهتاب قاسم زاده